خاطرات یک دانشجوی پزشکی

دست نوشته های علیرضا سیف اله نژاد

خاطرات یک دانشجوی پزشکی

دست نوشته های علیرضا سیف اله نژاد

در این هیاهویِ ابهامات، دلمان محکم تر از قبل به این که « وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا » با اینکه « إِنَّ الإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ » ولی چشممان منور به قولت « اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ » و یقین قلبی به شعور جهان با « لاَ الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَآ أَن تدْرِکَ القَمَرَ وَلاَ الْلَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ »

ای هر چه رمیده وآرمیده / در کن فیکون تو آفریده...

بی دلیل و مهابا، شکرت...


علیرضا سیف اله نژاد

به رسم همیشگی، سپاس

ای گل بی خار

وفادار تر از هر یار

مهربان تر از مادر

رفیق تر از هر دوست

«امیر بی گزند»؛

مهر تو هر مخلوقی را در آغوش کشیده؛

مهربانی تو را می توان در مهر مادری یافت؛

می توان در پناه جانوری برای هم نوع اش یافت؛

می توان در بارانی که بی دریغ برای همه می بارد، خورشیدی که بر همه می تابد و درختی که برای همه می روید و بر می دهد، یافت.

الهی مهربانی را پیشه ی ما کن...

یا من فعلُهُ لطیف

ای آن که کارش مهربانی است... 

دوباره می نویسم...

سلام بر همگی، 

نزدیک ده سال بود هروقت احساس و انرژی میومد به دستم قلم برداشته و تو وبلاگ همیشگیم می نوشتم اما این میهن بلاگ نامرد زد بربساطشو جمع کرد رفت خاطرات و دلنوشته های مارو هم با خودش برد.

اما امروز تصمیم گرفتم باز بنویسم دیدم این بلاگ اسکای با معرفته و سرور و هاست شو خیلی وقته نگه داشته. مخصوصا وبلاگ قدیمی من که تو طفولیت تو حوزه ی جاوا کار می‌کردیم (java2008.blogsky.com )

توکل به خدا باز بنویسیم ببینیم چی میشه  ووولیی وقتی قلم به دست گرفتم لحنم عوض میشه ها تعجب نکنین اصلا خخخخ یکمی جدی تر 

اما مختصر من خودمو باز معرفی کنم، علیرضا سیف اله نژاد از مشگین شهر نگین سبز آذربایجان، متولد روز بصیرت ( ۹ دی ۷۲ )  فرهنگی و دانشجوی پزشکی، علاقه مند به یادگیری زبان های مختلف، پزشکی و حوزه ی نوروساینس واسه همینم اسم وبلاگم شووان شد.  فعلا که اینو مینویسم با پنج زبان ترکی آذربایجانی، ترکی استانبولی، انگلیسی، آلمانی و عربی آشنایی دارم. فارسی رو هم که مستحضر هستید جمعا شد ۶ تا خدا بده برکت

 ۲۵.۱۰.۱۴۰۰