خاطرات یک دانشجوی پزشکی

دست نوشته های علیرضا سیف اله نژاد

خاطرات یک دانشجوی پزشکی

دست نوشته های علیرضا سیف اله نژاد

عناوین یادداشت‌ها

  • کارگاه مقدمات تفسیر نواب قلب جمعه 4 شهریور 1401 13:53
    به اطلاع دانشجویان عزیز رشته های پزشکی، پیراپزشکی و سایر علاقمندان می رساند به زودی کارگاه آموزش نوار قلب با سر فصل های کلی زیر برگزار خواهد شد... جزئیات به اطلاع خواهد رسید. ۱- مقدماتی از آناتومی ، فیزیولوژی و الکتروفیزیولوژی دستگاه قلب و عروق ۲- تفسیر نوار قلب (ECG) ۳- بررسی بالینی کیس های رایج اختلالات قلب
  • [ بدون عنوان ] شنبه 25 تیر 1401 13:53
    تا داشته ام فقط تو را داشته ام/ با نام تو قد و قامت افراشته ام
  • اصالت پنج‌شنبه 16 تیر 1401 14:49
    اصالت چیست در زمانهای گذشته درب قصر یکی از پادشاهان لکه سیاهی افتاده بود خادمین دربار هر کاری کردند، نتوانستد لکه را از بین ببرند یک روز مرد فقیری از این موضوع مطلع شد و گفت من می دانم چرا درب قصر پادشاه سیاه شده است مرد فقیر را پیش پادشاه بردند و ایشان به پادشاه گفت داخل درب گرانبهای قصر شما کِرمی هست که مشغول خوردن...
  • سعدیِ جان پنج‌شنبه 2 تیر 1401 04:54
    آن‌ها که خوانده‌ام همه از یاد من برفت الا حدیث دوست که “تکرار می‌کنم”
  • خدایا شکرت سه‌شنبه 24 خرداد 1401 02:34
    به نام هستی بخش زیبا و زیبا بخش هستی الحمدلله رب العالمین سپاس مخصوص خداوندی که سرمنشاء تمام زیبایی ها، قدرت، ثروت، مهر و عطوفت و همه ی کائنات هست... شکر مخصوص خدایی که به همه ی نیازهای بندگان خود واقف بوده و در رفع آن ها مهربان است... بار الها، خیلی خیلی شکرت خیلی خیلی شکرت بخاطر همه ی نعمت های پیدا و پنهانت خیلی...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1401 21:06
    در پسِ این کلماتِ ساده یِ من، روحی به وسعتِ هستی نهفته تا عنایات و الطافِ تو را سپاس گوید اگرچه « که تواند شکرِ یکی از هزار کرد ... » فلیکن آخرِ کلام فی مجالس « ... سبحانک عما یصفون » و یقین قلبی به اینکه « من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا الیه یصعد الکلم الطیـب ... » و « وعندک لاتموت الامنیات » و من ثنایی جز «...
  • سرمست تر از همیشه شنبه 20 فروردین 1401 17:38
    و خوشحال از فاصله ای که لحظه به لحظه بین ما کم شده و پرده هایی که برداشته می شود خدای مهربانم... چه خوبه که دارمت.
  • عاشقانه با خدا جمعه 19 فروردین 1401 19:59
    چه خوب میگه مازیار فلاح من این روزامو سخت مدیونتم اگه گل شدم تو دل خاک تو من از روزگارم حالا راضیم هوامو تو داری همین کافیه تو تشویش دنیامو کم می کنی خزونم، بهاری، همین کافیه
  • ارزش های واقعی جمعه 19 فروردین 1401 17:07
    ارزش ها و حقایقِ واقعی ماندگارند... حتی بحرانی ترین بحران هایِ ادواری هم با تمامِ مراتبِ خود مرائیِ این واقعیت ها هستند... چه زیباست این مجموعه یِ معنی دارِ باشعور که آرامشِ خاطر را به زیر مجموعه هایِ طولیِ خود هدیه می‌دهد پس « بر این نسبت، چندان مداومت باید نمود که با جانِ تو درآمیزد و هستیِ تو از نظر برخیزد و اگر به...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 18 فروردین 1401 09:46
    Vor einem Jahr, war alles anders. Heute schaue Ich zurück und realisiere, was ein Jahr mit einer Person machen kann. یک سال پیش همه چیز متفاوت بود. امروز به عقب نگاه می‌کنم و در می یابم که یک سال با یک فرد، چه کار می تواند بکند.
  • عاشقانه با خدا چهارشنبه 17 فروردین 1401 18:55
    تو مرا پشت و پناهی ز تو آراسته کارم...
  • خدایا شکرت جمعه 5 فروردین 1401 16:48
    یکی از قشنگ ترین هدیه هایی که میتونیم به آدمها بدیم اینه که باوری که یه جایی از زندگیشون از دست دادن رو بهشون برگردونیم... نوروز ۱۴۰۱
  • [ بدون عنوان ] جمعه 20 اسفند 1400 09:40
    چه زیباست وقتی میخوانی، وَلا اَری لِکَسْری غَیْرَکَ جابِراً... پروردگارا... برای جبران دل شکستگی ام کسی را جز تو نمی بینم...
  • توحید(Carry over) پنج‌شنبه 7 بهمن 1400 00:05
    جامعه‌ای که ظاهرش با باطنش تفاوت پیدا کرد و فریب و ریاکاری رواج پیدا کرد، خطرناک است. وحدت بر دل و زبان و وجودت حاکم باشد توحید یعنی یکی شدن؛ ظاهر و باطن یکی شدن. فکر و سخن یکی شدن. آدمی که خودش نیست، پخش است و در پراکندگی و کثرت می‌ماند. به وحدت راه ندارد. وقتی به وحدت خودش راه ندارد، به توحید خداوند چگونه می‌تواند...
  • بادکنک من کجاست؟ (carry over) پنج‌شنبه 7 بهمن 1400 00:03
    دوستی میگفت سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند خواست که با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آنرا در اتاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند سپس از آنها خواست در ۵ دقیقه به اتاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را...
  • فکر را پر بدهید و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر...! پنج‌شنبه 7 بهمن 1400 00:00
    آنچه آدمی را در راه شناخت و ایمان تهدید می کند تحقیر عقاید و دانسته های دیگر گون است. آنچه که با افکار و اندیشه های من سازگار نیست لزوماً نمی تواند اشتباه و یا افسانه و خرافه باشد. آنچه آدمی را به سوی یک شناخت و فهم همه جانبه هدایت می کند، کَند و کاوی بسیار گسترده می خواهد و همچنین برخورد منطقی و با احترام با سایر...
  • Carry over چهارشنبه 6 بهمن 1400 23:58
    تنها کاری که باید انجام دهیم این است که درک کنیم همه‌مان بنا به دلیلی به این جهان آمده‌ایم که باید نسبت به آن خود را متعهد کنیم. آنگاه است که می‌توانیم بر رنج‌های بزرگ و کوچکِ خود بخندیم و بدون ترس پیش برویم و آگاه باشیم که در هر گامِ ما مقصود و منظوری نهفته است.
  • صبر من به قامت بلند آرزوهاست. سه‌شنبه 5 بهمن 1400 16:15
  • انرژی مثبت سه‌شنبه 5 بهمن 1400 10:44
    سلام صبح که داشتم ناتیفیکیشن های گوشی رو چک می‌کردم دوتا از عبارت های دعای جوشن کبیر به چشمم خورد که خیلی به دلم نشست: یا مَنْ عَطاَّئُهُ شَریفٌ، یا مَنْ فِعْلُهُ لَطیفٌ. ای آنکه عطا و بخشش شریف و ارجمند و کارش مهربانی هست. آیا شما از خدای عشقققق و معرفت چنین تصویری داشتید؟ قابل تصور هست براتون که اینقدر خوب و مهربون...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 28 دی 1400 02:12
    در این هیاهویِ ابهامات، دلمان محکم تر از قبل به این که « وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا » با اینکه « إِنَّ الإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ » ولی چشممان منور به قولت « اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ » و یقین قلبی به شعور جهان با « لاَ الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَآ أَن تدْرِکَ القَمَرَ وَلاَ الْلَّیْلُ سَابِقُ...
  • به رسم همیشگی، سپاس یکشنبه 26 دی 1400 18:32
    ای گل بی خار وفادار تر از هر یار مهربان تر از مادر رفیق تر از هر دوست «امیر بی گزند»؛ مهر تو هر مخلوقی را در آغوش کشیده؛ مهربانی تو را می توان در مهر مادری یافت؛ می توان در پناه جانوری برای هم نوع اش یافت؛ می توان در بارانی که بی دریغ برای همه می بارد، خورشیدی که بر همه می تابد و درختی که برای همه می روید و بر می دهد،...
  • دوباره می نویسم... شنبه 25 دی 1400 23:50
    سلام بر همگی، نزدیک ده سال بود هروقت احساس و انرژی میومد به دستم قلم برداشته و تو وبلاگ همیشگیم می نوشتم اما این میهن بلاگ نامرد زد بربساطشو جمع کرد رفت خاطرات و دلنوشته های مارو هم با خودش برد. اما امروز تصمیم گرفتم باز بنویسم دیدم این بلاگ اسکای با معرفته و سرور و هاست شو خیلی وقته نگه داشته. مخصوصا وبلاگ قدیمی من...